جدول جو
جدول جو

معنی پس افتادگی - جستجوی لغت در جدول جو

پس افتادگی
(پَ اُ دَ / دِ)
عقب افتادگی. تأخیر، نکس. بازگشت بیماری در حال نقاهت، غش کردن یا مردن. افتادن به پشت و مردن
لغت نامه دهخدا
پس افتادگی
پس افتادن
تصویری از پس افتادگی
تصویر پس افتادگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس افتاده
تصویر پس افتاده
عقب افتاده، واپس مانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس افتادن
تصویر پس افتادن
غش کردن، عقب افتادن، پس ماندن، به پشت افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ اُ دَ / دِ)
کسی را گویند که در راه از رفقا بازمانده باشد. (برهان قاطع) ، پس افت. اندوخته. پس انداز. ذخیره. پس افکند. پس اوگند
لغت نامه دهخدا
(وَ)
عقب افتادن. تأخیر:
چونکه گله بازگردد از ورود
پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود.
مولوی.
، نکس. عود مرض در حال نقاهت، غش کردن یا مردن. افتادن به پشت و مردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر افادگی
تصویر پر افادگی
خودفروشی غرور تکبر پر مدعایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس افتاده
تصویر پس افتاده
پس افت پس انداز ذخیره، آنکه در راه از رفقا باز مانده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس افتادن
تصویر پس افتادن
تاخیر، عقب افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس افتادن
تصویر پس افتادن
((~. اُ دَ))
عقب افتادن، عقب ماندن، افتادن به پشت و مردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پس افتاده
تصویر پس افتاده
معوق
فرهنگ واژه فارسی سره